“], “filter”: { “nextExceptions”: “img, blockquote, div”, “nextContainsExceptions”: “img, blockquote, a.btn, ao-button”} }”>
از در بیرون می روید؟ این مقاله را در مورد برنامه جدید Outside+ که اکنون در دستگاههای iOS برای اعضا موجود است، بخوانید!
>”,”name”:”in-content-cta”,”type”:”link”}}”>برنامه را دانلود کنید.
تصور کنید که در میانه یک تمرین اینتروال هستید.
صبر کنید، این غیر ممکن است. درک احساسات دقیقی که در طول تمرین احساس می کنید در زمان استراحت بسیار سخت است. وقتی اینجا پشت کامپیوترم نشسته ام، تقریباً هر تمرینی قابل انجام به نظر می رسد. حتی سرگرم کننده! تپه های 5×3 دقیقه ای؟ این فقط 15 دقیقه ماجراجویی است. من می توانم این کار را در خواب انجام دهم!
قبل از رسیدن به این پاراگراف، من دقیقاً آن تمرین را در ارتفاع خارج از آسپن اجرا کردم. مغز در حال استراحت من فکر می کرد که این چالش و پاداش خواهد بود، فرصتی برای پیشروی با عشق. مغز تمرینی من دیدگاه متفاوتی داشت.
این چه مزخرفیه؟!
چرا من طعم پنی را می چشم و باید مدفوع کنم؟!
بس کن، تند تند. دست نگه دار. STOP STOPPITY STOP-STOP.
در عرض چند دقیقه پس از اتمام آخرین فاصله، مغز در حال استراحت من برگشت. فکر کردم: «آنقدر هم بد نیست». “هک، باید سریعتر می رفتم!”
برای اهداف این مقاله، مغز استراحت می تواند پیاده روی کند. مغز استراحت، که خوشبین و مهربان است، اکنون در مزرعهای از گلهای وحشی شادی خواهد کرد.
رفته؟ آن کار خوب کوچک؟ برای اینکه دنیا را به مکانی بهتر تبدیل کنید یا چیزهای تلخی؟ خوب، حالا بیایید ببینیم مغز اواسط تمرین چه می گوید.
جهان سرد است و همه ما می میریم، هیچ یک از اینها مهم نیست. ARBY’S را بخورید.
مربوط: هنگام دویدن در مغز شما چه اتفاقی می افتد
تفاوت بین تمرین-مغز و استراحت-مغز معمولاً زیاد نیست.
مغز استراحت تا حدودی از آنچه تمرینات مستلزم آن است، درک دارد، و مغز تمرینی می تواند تصویر بزرگ را ببیند و لذت یا هدفی را در این کار بیابد. اما در هر تلاش سخت، بدترین تکانههای مغزی تمرینی میتوانند بدرخشند، اگر کوچکترین منفذی داشته باشند.
دو هفته پیش یک تمرین ساده دیگر انجام دادم. 20 دقیقه نسبتاً سخت، از کوه سانیتاس در بولدر بالا بروید. آن یکی کمی متفاوت به پایان رسید – دست روی زانو، سپس دست روی باسن، سپس لگد زدن به خاک. فقط 10 دقیقه از تلاش گذشته بود و من قبل از شروع با تمرین مغز دوست نشدم. پس منصرف شدم
من قصد پنهانی داشتم که بهترین زمان را در صعود به دست بیاورم. آن نوع هدفگذاری نتیجهمحور به مغز تمرینی اجازه میدهد تا از حالت گاو نر خارج شود.
ای کوزه بی ارزش سس مایونز تاریخ مصرف گذشته، شما قادر به انجام این کار نیستید.
تمرین-مغز برنده شد زیرا به آن زمینه ای دادم که در آن هدف پذیرش آن احساس نبود، بلکه گذر از آن احساس بود تا مغز استراحت من بتواند شکوه و موفقیت داشته باشد. دویدم پایین و برای خودم و پاهای ترش مایونز متاسفم.
بنابراین، با وجود اینکه همه اینها را میدانم، و از حرفهای تا مبتدی ورزشکاران را از طریق برخی تمرینهای سخت وحشیانه مربی میکنم، هنوز هم به هم میریزم و تمرینات را ترک میکنم. مشکل این است که هنگامی که درب DNF تمرینی باز می شود، می تواند باز بماند. فقدان شفقت به خود که در ترک تمرین تجسم یافته است، حتی می تواند عواقبی را به دنبال داشته باشد.
مطالب مرتبط: قدرت عشق و پذیرش خود در طول تمرین
تکمیل دلسوزانه
به همین دلیل است که من دوست دارم ورزشکاران یک قانون کلی را اعمال کنند: تا زمانی که (از نظر جسمی و روحی) سالم هستید، تمریناتی را که شروع می کنید به پایان می رسانید. حتی اگر مجبور به کاهش سرعت باشید. حتی اگر نیاز به استراحت طولانی تری در وسط داشته باشید. حتی اگر مغز تمرین شما را متقاعد کند که یک چاشنی لزج بی فایده هستید.
سلب مسئولیت: هنوز هم بیشتر اوقات به بدن و مغز خود گوش دهید. همیشه می توانید یک تمرین را لغو یا جابجا کنید. درعوض، اجازه ندهید که مغز تمرینی تصمیم گیرنده باشد، اگر مشکلی در قضاوت خود دارید. این چارچوب برای همه لازم نیست. همانطور که در کتاب شگفت انگیز “دویدن با کنیایی هاتوسط آدهراناند فین، برخی از ورزشکاران زبده فقط تا زمانی که بتوانند سرعت خود را حفظ کنند، به تمرین ادامه می دهند، حتی اگر به معنای انجام بخش کوچکی از کل جلسه باشد. رویکردهای مختلف کار می کنند، بنابراین به این فکر کنید که محدودیت های شخصی شما چیست.
اوایل امسال مقاله ای نوشتم در مورد “تکمیل دلسوزانهایده کلی تمرین عشق و پذیرش خود در طول تمرین. این مقاله کمی متفاوت است و اذعان میکند که بعضی روزها ممکن است عشق به خود امکانپذیر نباشد، بهویژه برای مغز تمرینی نیهیلیستی. بعدش چه کاری میکنی؟
پاسخ: شما هنوز کار لعنتی را تمام می کنید.
همه چیز به آنچه در مغز در طول تلاش های سخت اتفاق می افتد برمی گردد. مدل بحثبرانگیز فرماندار مرکزی تنظیم ورزش (به این نگاه کنید مقاله 2001 برای مقدمه) پیشبینی میکند که مغز و نخاع استخدام واحد حرکتی را در حین ورزش تعیین میکنند، اساساً برای جلوگیری از نارسایی فاجعهبار سیستمهای بدن. تئوری های دیگر بر اساس نوع تمرین بر وابستگی به کار تکیه دارند (مقاله مروری 2006تنظیم خستگی پیشبینیکننده که در آن مغز سطوح تلاش را پیشبینی میکند و عملکرد را بر این اساس تعدیل میکند.مقاله مروری 2014و سایر مدلهای روانشناختی که سیستم یکپارچهتری را بین سیستم عصبی و عضلات در حال کار ایجاد میکنند.مقاله 2008). همانطور که توسط کتاب بزرگ مشخص شده است تحمل کنمهم نیست که حسابداری نهایی چگونه به دست میآید، مطمئناً مغز نقش مهمی در عملکرد ورزش بازی میکند، بهویژه زمانی که کارها واقعاً بسیار سخت هستند.
برخی از واکنش های مغز احتمالاً ژنتیکی است – به ویژه در تعامل پیچیده مواد شیمیایی مغز مانند دوپامین و سروتونین با تعدیل عملکرد. من ورزشکارانی را دیده ام که می توانند آنقدر عمیق حفاری کنند که باید از هر خط پایانی با یک بیل بکهو خارج شوند. در حالی که به نظر می رسد “انتخاب سرسختی” است، احتمالاً به همان اندازه است که “تولد با مغزی که سیگنال های خستگی را کمی متفاوت از حد متوسط پردازش می کند” و سپس این ویژگی را در طول زمان تقویت می کند. با این حال، با استفاده از آن خط پایه ژنتیکی، سیستم عصبی ما می تواند در مقابله با خستگی بهتر شود.
یا ممکن است بدتر شوند.
مطالب مرتبط: سریعتر همیشه در تمرینات بهتر نیست
و به همین دلیل است که من دوست ندارم ترک تمرینات زمانی که سالم است یک گزینه باشد.
سه قانون بزرگ وجود دارد که باید قبل از شروع هر تمرینی اعمال کنید.
ابتدا مطمئن شوید که به گذشته تمرین فکر نمی کنید– روی فرآیند آن تمرکز کنید، نه نتایج آن. مثل من که در حال صعود هستم، اگر در تلاش حضور نداشته باشید، ممکن است واقعیت هر نورون که بر سر شما فریاد میزند به یکباره آشکار شود و نادیده گرفتن آن غیرممکن باشد. فکر کنید “من از این کار لذت خواهم برد زیرا سخت است”، نه “من از این لذت خواهم برد زیرا می خواهم برتر باشم و پورن های جذاب Strava بسازم.” این هست تمرین خودباوری.
دوم، آنچه را که واقعاً احساس میکنید هماهنگ کنید، نه آنچه را که بعداً پیشبینی میکنید احساس کنید. فواصل سه دقیقه ای یک مثال عالی است. اگر هیچ زمینهای نداشتید و 55 ثانیه دیگر از بین میرفتید، احساسات قابل کنترل بودند. در ساعت 2:55، شاید کمی ناراحت کننده تر باشد. اما اگر چند دقیقه را صرف پیش بینی ناراحتی کنید، به دلیل دانش انتزاعی از هیولایی که ممکن است در آینده زیر تخت باشد، عملکرد خود را کاهش خواهید داد. همانجایی که هستید بمانید، زیرا آن احساس 2:55 فقط برای 5 ثانیه تأیید کننده زندگی است، نه برای 2 دقیقه و 5 ثانیه روح خرد کننده.
سوم، با آرامش شروع کنید و آسیب پذیر شوید. در 20 ثانیه اول شروع می شود – آنها را ضد آب و هوا و تحت فشار قرار دهید. اکثر ورزشکاران سرعتهایی را که در شروع فواصل بسیار سریع هستند، خودشان انتخاب میکنند، و حتی اگر اینطور نباشد، همیشه بهتر است که تلاش خود را در حین حرکت، پیشرفت دهید. همانطور که در تلاش هستید، به یاد داشته باشید که مشکلی نیست. مشکلی نیست اگر استرسزا یا سخت یا کندتر یا سریعتر باشد، اگر چالهای از ناامیدی وجودی وجود داشته باشد، جایی که باید شفقت باشد. تمرین خودکاوشی است و جالبترین اکتشافات در خارج از منطقه آسایش شما، شامل چالههای خمیازهکشی است.
وای نه! چرت و پرت فضای تاریک خارج از منطقه راحتی شما جایی است که همه هیولاها در آن قرار دارند. سیکلوپ های اسید لاکتیک، اژدهای دستگاه گوارش، نارسایی عضلانی نماینده کنگره – همه در تاریکی در کمین نشسته اند و منتظر هجوم هستند.
اما نوری به آنها بتابان.
آنها فریاد می زنند.
این بد است. متوقف کردن. واقعاً منظورم این است. چرا توقف نمی کنید؟
هیولاها فقط مغز تمرینی هستند که خود را در فرآیندهای فیزیولوژیکی که برای محافظت از سلامت ما طراحی شده اند پنهان می کنند و آنها را ربوده تا عمیق ترین ناامنی های ما را در یک عمل آشکار کنند.
متوقف کردن.
اما این خوب است. تمرین-مغز، تو هم محبوب هستی. و اگر در فضای ذهنی هستید که عشق در آن ممکن نیست، پس تمرین مغزی، حداقل مانعی برای شما ایجاد نخواهد کرد. این اتفاق می افتد.
فرآوردههای جانبی خستگی ناشی از ماهیچهها و سیستم قلبی عروقی که مغز تمرینی میتواند به عنوان تهدید تعبیر کند، در واقع همه فقط سیگنالهایی هستند. شاید لازم باشد کمی سرعت خود را کاهش دهید– به عنوان یک مربی، من یک جلسه کنترل شده و نشاط آور را ترجیح می دهم تا اینکه ورزشکار را به حدی سوق دهم که یک شب در صابون ظرف خیسانده شود تا از مسیر خارج شود. این به ویژه در مورد عوامل استرس زای خارجی، مانند گرما یا ارتفاع، که باعث می شود سرعت کل استرس را منعکس نمی کند، مرتبط است. سریعتر به معنای بهتر برای سازگاری نیست.
یا شاید بتوانیم جلو برویم. نکته کلیدی که باید به خاطر داشته باشید این است که هر تمرین دروازه ای برای تمرین بعدی است، بنابراین سیستمی را تنظیم نکنید که توانایی شما را برای تکمیل و لذت بردن از جلسه بعدی کاهش دهد. یک تمرین جالب است، اما 100 تمرین شروع به نشان دادن پتانسیل طولانی مدت می کند. در هر صورت، در آغوش گرفتن آن سیگنال های خستگی می تواند آن را به گونه ای آسان تر و آسان تر درک کند و از گذشته عبور کند.
پس همه چیز درست می شود؟
بله، تمرین مغز. نه تنها این، شما را دوست دارند، و هر سفر به خارج از منطقه راحتی فرصتی برای قرار دادن نور در یک مکان تاریک است.
قول میدی؟
آره. هنوز هم گاهی جیغ میزنی اما تا زمانی که یک تمرین به طور شگفت انگیز یا ضعیف انجام شود، تا زمانی که سلامتی در خطر نباشد، انجام آن به مغز کمک می کند تا با یک خط پایه ژنتیکی سازگار شود. بدن به دنبال دارد. و آنچه که به عنوان یک رویکرد فکری برای درک پیچیده خستگی آغاز شد، راه خود را به تغییرات در سطح سلولی و سیستمی در آنچه که ما در تمرینات آینده قادر به انجام آن هستیم، میرساند.
به عبارت دیگر: این کار سخت خواهد بود و این نکته است. با آن کنار بیایید یا از سر راه خارج شوید. چون اینو گرفتیم آهسته یا سریع، سرگرمی یا بدبختی، پورن Strava یا Strava نفرت انگیز.
ما این رو گرفتیم.
دیوید روش از طریق خدمات مربیگری خود با دوندگان با تمام توانایی ها شریک می شود. برخی کار، همه بازی. با مگان روش، MD، او میزبانی می کند پادکست Some Work, All Play در مورد دویدن (و چیزهای دیگر) و کتابی نوشتند به نام دونده مبارک.