North CANUM ultra یک مسابقه 50 مایلی است که دو آبراه در شمال ولز را دنبال می کند – کانال های Llangollen و Montgomery. مسیر از نزدیکی رشته کوه Berwyn در شهر Llangollen شروع می شود و در Newtown به پایان می رسد.
اگرچه مسیر کاملا مسطح است، اما در طول مسیر می توانید مناظر خیره کننده ای از کوه های اطراف را تجربه کنید و از زیبایی کانال های بی پایان و حومه شهر لذت ببرید.
نتیجه مسابقه
این مسابقه بهترین عملکرد من در یک ماراتن اولترا تا کنون بود. به طور خلاصه، من مسافت 51 مایل را در ساعت 09:01 دویدم و مقام دوم را به دست آوردم و تنها با فاصله 6 دقیقه از رهبر عقب افتادم.
North CANUM ultra 2022 – پیوند فعالیت Strava
آموزش
یک ماه قبل که به تازگی VOGUM ultra را تمام کرده بودم، چند روز قبل از شروع مجدد برنامه تمرینی معمولم، که حدود 50 تا 80 کیلومتر دویدن هفتگی بود، به استراحت گذراندم. من سعی کردم هر هفته 1 یا 2 دویدن با سرعت سریعتر را حفظ کنم، که باقیمانده ساخت «پایه» آسان و یک دویدن طولانی هفتگی (25-35 کیلومتر) بود.
در میان دویدن، جلسات تمرینی بسیار کوتاه قدرتی و اصلی را انجام دادم (البته تقریباً کافی نیست!) در مجموع 15 تا 25 دقیقه در هفته.
هدف من برای این مسابقه (با نگاهی به نتایج و زمانبندی سال قبل) این بود که آن را در 10 ساعت یا کمتر انجام دهم، در حالی که 9 ساعت هدف کششی “شگفتانگیز” من است.
قبل از مسابقه
از آنجایی که مسیر یک طرفه است که از Llangollen شروع می شود و در Newtown به پایان می رسد، من نمی توانم ماشین را پارک کنم و دوباره به خانه بروم. با در نظر گرفتن این موضوع، من همسر و فرزندانم را به گذراندن آخر هفته در Llangollen دعوت کردم.


ما یک کلبه کوچک برای آخر هفته اجاره کردیم، درست روی کانال. زیبا بود و تنها 5 دقیقه پیاده تا خط شروع فاصله داشت.
همه وسایلم را روز قبل آماده کردم، درست بعد از اینکه به کلبه رسیدیم، و پیاده روی کوتاهی را تا سالن ثبت نام انجام دادم تا مطمئن شوم صبح روز بعد ساعت 05:30 کجا باشم.

شام قبل از مسابقه من در آن شب ماکارونی با پستو قرمز بود و من با سوپ سیب زمینی که همسرم آماده کرده بود، دوبل کردم. پاستا خسته کننده بود، اما سوپ خوشمزه بود!

سعی کردم شب زودی بگیرم، اما طبق معمول مغزم از تمام آمادگی ها و افکار این رویداد بیش از حد فعال بود. من فقط 4 ساعت خوابیدم.
روز مسابقه فوق العاده CANUM شمال
ثبت نام رویداد فوق العاده روان بود. طبق معمول، ریس و تیم در پگاسوس اولترا رانینگ بسیار سازماندهی شده بودند.
چند چت دوستانه با همسالانم داشتم و یکی دو چهره آشنا از VOGUM قبلی که ماه قبل اجرا کردم دیدم. جامعه دونده همیشه بسیار دوستانه است – یکی از دلایلی که من واقعاً این رویدادها را دوست دارم.
درست قبل از ساعت 7 صبح به سمت کانال پیاده روی کردیم، جلسه توجیهی مسابقه داشتیم و به ما گفتند که یک بخش کوچک از مسیر تغییر کرده است. در پل ’83’ باید به جای دنبال کردن مسیر نقشه GPX، کانال را دنبال کنیم. این باعث کاهش چند کیلومتری از کل مسافت می شود و مسافت کل را از حدود 52 به 51 مایل (82 کیلومتر) کاهش می دهد.

شروع به CP 1
در ساعت 7 صبح مسابقه شروع شد. از نزدیکی جلو شروع کردم و با سرعتی آسان به راه افتادم. در کمال تعجب هیچ کس از من سبقت نمی گرفت. سرعت هدف من در نیمه اول مسابقه حدود 6 دقیقه و 30 ثانیه در هر کیلومتر بود.

الکس (مقام سوم نهایی) تا 10 کیلومتر اول درست روی دم من ماند. یا همین فشار خفیف یا مسیرهای صاف کانال بود که باعث شد سرعتم را سریعتر از آنچه که پیشبینی میکردم آسان کنم. من واقعاً برای کاهش سرعت خود تلاش می کردم و در ابتدا سرعتی حدود 5:45 در هر کیلومتر داشتم.

از نظر گذشته، این سرعت کاملاً خوب بود. من مسابقه را بعداً با انرژی مازاد در بانک به پایان رساندم، بنابراین خوشحالم که در این مرحله به زور خود را بیشتر کند نکردم.
با نگه داشتن استیون (در حال حاضر در جایگاه اول) در دید خود، به راه خود ادامه دادم و گهگاه او را در گوشه و کنار از دست می دادم. او خیلی خوب می دوید، اگر متأسفانه بعداً در مسابقه سقوط نمی کرد، احتمالاً جایگاه اول را در تمام طول مسیر حفظ می کرد.

به زودی ما به بزرگی رسیدیم قنات Pontcysyllte – جاذبه اصلی منطقه این غول سنگی و آهنی 18 قوسی مرتفع ترین قنات کانالی جهان است.
این یک ویدیوی کوتاه است که وقتی با آن برخورد کردم گرفتم:
توقفی کوتاه در CP1
مدت کوتاهی پس از قنات، در CP1 به مقام سوم رسیدم. من به طور مداوم هر چند دقیقه یک بار از مخلوط آب و باد دم خود مینوشیدم و نیاز به پر کردن مجدد داشتم.
خدمه پشتیبانی درخشان پیشنهاد کردند که آب من را دوباره پر کنند. با این حال، من به وضوح فکر نمیکردم و به اندازه کافی سریع مخلوط پودر باد دم خود را از دست ندادم، بنابراین چند دقیقه از دست دادم و به طور گذشتهنگر مخلوط را به فلاسک نرم پر شده اضافه کردم.
کاهش غذا و تنقلات من به سمت CP2 رفتم.
من مشکلی در حفظ سرعت خوب در حدود 6:00 تا 6:25 در هر کیلومتر تا CP2 در تقریباً 19 مایل / 30 کیلومتر نداشتم.
CP2 – توقف سریع دیگری
من دقیقاً پشت سر الکس به CP2 رسیدم و برنده نهایی تری درست روی پاشنه من بود. در این مرحله من در جایگاه 3 بودم.


در این ایست بازرسی با کوکاکولا در فنجان قابل استفاده مجددم سوخت گرفتم و فلاسک نرم 2 لیتری خود را دوباره تا حدی پر کردم. این بار یادم افتاد که باد دم را بیرون بیاورم!
خورشید بیرون آمده بود و به سرعت در حال گرم شدن بود. خیلی عرق می کردم و لایه های نمک از قبل روی صورتم تشکیل شده بود. هیدراتاسیون مناسب کلید خواهد بود. من این را در ذهن داشتم و تمام تلاشم را کردم که به یاد داشته باشم که جرعه جرعه بنوشم.
تری که درست بعد از من رسید، درست جلوتر از من به راه افتاد و من هم سریع دنبالش کردم.
درست پس از رفتن در مسیر تری، به یاد آوردم که کفش هایم با سنگ های کوچک و شن های مسیر کانال پر شده بود. یک دقیقه ایستادم تا کفش هایم را از مزاحم خالی کنم. اخیراً شخصی در طی یک رویداد فوق العاده به من گفت: “نگهداری شخصی در طول بسیار مهم است” (اشاره به چروک هایی مانند سنگ در کفش شما). گذاشتن آنها به جای من برای صرفه جویی در زمان تنها منجر به آزار و انرژی منفی بیشتر می شود زیرا مایل ها روی هم انباشته می شوند و ناراحتی بعداً ایجاد می شود.


CP3 – یک واحه سایه دار (و قطره کیسه)
ایست بازرسی 3 در حدود 28 مایل (45 کیلومتر) علامت قرار داشت. بسته به احساسم یک کیسه قطره ای با یکسری گزینه برای خودم گذاشته بودم. از جمله تهیه کرده بودم:
- کفش یدکی – یک جفت قدیمیتر هوکا Speedgoat 4s
- میله های کوهنوردی (در صورتی که پاهایم خسته شده باشند)
- تعویض لباس و جوراب
- قوطی کک، تنقلات، شیرینی
کفشهای من هنوز احساس خوبی داشتند، و قطعاً نیازی به استقرار تیرهای کوهنوردی احساس نمیکردم. هنوز قوی می دویدم و حتی یک بار هم برای راه رفتن نایستاده بودم.
من برای حذف لایه پایه خود تغییر دادم. خیلی گرم بود که هنوز آن را بپوشم. یک قوطی کک از کیفم برداشتم و چند بسته شیرینی جویدنی از میان وعده های پیشنهادی.
خدمه پشتیبانی همه لبخند می زدند و به اینجا کمک می کردند – یک بار دیگر، پشتیبانی درخشان.
با احساس قوی ترک کردم و در حالی که می دویدم کوکای خود را می خوردم (و تمام تلاشم را کردم که نریزم!)
کم کردن مقداری قدرت
از آنجایی که از نیمه راه پیشی گرفته بودم، مرحله بعدی استراتژی من آغاز شد. من برنامه ریزی کرده بودم که پس از رسیدن به مرز 40-50 کیلومتر، تا حد امکان تلاش کنم. پایین نگه داشتن ضربان قلبم در نیمه اول مسابقه هدف اصلی من بود و امیدم این بود که اکنون در نیمه دوم کمی دریچه گاز را باز کنم.
مایلهای بعدی تا CP4 طولانی و طاقتفرسا به نظر میرسید، اما همچنان توانستم از سرعت متوسط مورد نظرم برای نیمه دوم پیشی بگیرم.

شارژ مجدد CP4
CP4 پس از ابدیت وارد شد. من از این نقطه به اندازه کافی از منظره کانال لذت برده بودم و پاهایم کمی ناراحت بودند.
من کمی اسنک بار خوردم و برای 3-5 دقیقه ای که اینجا توقف کردم، هیدراته کردم و از فرصت استفاده کردم تا یک بار دیگر مجموعه جدید سنگ های کوچک و شن را از کفش هایم خالی کنم.
مسیرهای کانال باقیمانده دارای شگفتی هایی بودند. رشد بیش از حد در قسمت ها زیاد بود. من می توانستم با بسته بندی یک قمه کار کنم!
تعقیب مقام دوم
از آنجایی که در چند ساعت گذشته در جایگاه چهارم بودم، اما با حفظ سرعت خوب در تمام مدت، فاصله بین خودم و سه نفر برتر را جبران می کردم. بین CP4 و CP5 من دو مقام کسب کردم تا به مقام دوم برسم.
من واقعاً خودم را در اینجا شگفت زده کردم، اما از نظر گذشته منطقی به نظر می رسد – من سخت کار کرده بودم تا سرعتم را حفظ کنم و اصلاً برای راه رفتن نایستادم. من همچنین خوش شانس بودم که در این مرحله هیچ درد بدی نداشتم. همسترینگ راست من و هر دو فلکسور لگن شروع به “صحبت” کردن با من کردند، اما فقط همین بود. من هیچ گرفتگی نداشتم و به راحتی می توانستم ناراحتی جزئی را تحمل کنم.
به زودی یک نقطه نارنجی را از دور دیدم. الکس بود (در حال حاضر در جایگاه سوم قرار دارد). به نظر می رسید به دلیل گرفتگی عضلات کند شده است. وقتی از کنارش رد میشدم، سرعتم را کم کردم، و پرسیدم آیا به چیزی نیاز دارد یا نه – او تأیید کرد که گرفتگی عضلات پاها او را کند میکند، اما او همچنان سرباز میکرد.
اکنون در جایگاه سوم، تلاشم را روی حفظ سرعتم متمرکز کردم. من تقریبا مطمئن بودم که الکس برای به دست آوردن جایگاه سوم مبارزه خواهد کرد و این شانس وجود داشت که بتوانم تری را بگیرم. آخرین دو ایست بازرسی دقیقاً بعد از اینکه او آنها را ترک می کرد رسیدم.
بعداً در این بخش، از استیون گذشتم، که قبلاً در مسابقه قوی میدوید. متأسفانه او در مسیر سقوط کرده بود و میخواست وارد آن شود. استیون از هیچ کمکی امتناع کرد و به نظر میرسید که از راه رفتن با قدرت کافی خوشحال است (من کاملاً مطمئن هستم که او کاملاً سرباز کرده و توانسته است بیشتر بقیه را نیز بدود. ، بر اساس مقام چهارم او!)
اکنون می دانستم که تری در جایگاه اول قرار دارد و من به تازگی مقام دوم را گرفته بودم. دلیل بیشتری برای ادامه تلاش ها!
ایست بازرسی 5 در گوشه ای از جاده بود که مسیر کانال به پایان می رسید و ما را مجبور به عبور کرد. مقداری کوکای دیگر خوردم، فنجانی برداشتم تا بروم و با سرعت هر چه تمامتر راه افتادم.
تا پایان
در این نقطه تقریباً بوی خط پایان اولترا CANUM شمالی را حس می کردم. کارهایی برای انجام دادن وجود داشت، اما میدانستم که هنوز انرژی لازم را دارم تا سرعتم را بالا نگه دارم.
کیلومترها به آرامی پیش رفت، اما من یک سرعت ثابت و سریع را حفظ کردم و با نزدیک شدن به پایان، سرعتم را به کمتر از 6:00/کیلومتر رساندم.

روحیهام بالا بود، زیرا من جایگاه دوم را حفظ کردم و توسط غریبههای تصادفی که در کانال راه میرفتند تشویق شدم.
به زودی خط پایان در خط دید من قرار گرفت. من سرعتم را به جلو زدم تا در 9 ساعت و 1 دقیقه تمام کنم و به طور گسترده ای از هدف 10 ساعتی خود فراتر رفتم. من فقط 6 دقیقه از تری در مقام اول عقب بودم (تلاش خارق العاده تری!) اما از کسب مقام دوم خوشحالم.





من از نتیجه بسیار راضی هستم – همانطور که بیشتر اولتراها را اجرا می کنم، به طور مداوم راه های جدیدی برای بهبود و بهینه سازی عملکرد خود پیدا می کنم. من به آرامی میوه های کم آویزان (بهینه سازی ها) را در حال چیدن هستم. همچنین همیشه اشتباهات، خطاها و درسهایی وجود دارد که میتوان از آنها یاد گرفت – میدانم که بسیاری از آنها را نیز خواهم یافت و خواهم ساخت.

مجدداً از Pegasus ultra running و تیم درخشان تشکر می کنم. آنها واقعاً رویدادهای عالی را در مکان های خیره کننده در سراسر ولز برگزار می کنند. North CANUM ultra یکی دیگر از رویدادهایی بود که به خوبی اجرا شد. اگر در اجرای فوقالعاده (psst – بدون زمان قطعی!) تازه کار هستید، یا میخواهید چیز جدیدی را امتحان کنید، به شدت آنها را توصیه میکنم. رویدادهای فوق العاده در ولز.