“], “filter”: { “nextExceptions”: “img, blockquote, div”, “nextContainsExceptions”: “img, blockquote”} }”>
هنگامی که >”,”name”:”in-content-cta”,”type”:”link”}}”>برای Outside+ ثبت نام کنید، به همه چیزهایی که منتشر می کنیم دسترسی پیدا کنید.
آشنایی من با دویدن زمانی اتفاق افتاد که شش یا هفت ساله بودم و تازه دوچرخه سواری را یاد گرفته بودم. من همراه با پدرم رکاب می زدم در حالی که او هفتگی دو یا سه مایل در اطراف محله می دوید و مکث می کرد تا من را از تمام تپه های مسیرش بالا بکشد. (نقاط قهوه ای اصلی برای پدر، نقاط منفی برای من.) ما همیشه خوشحال و خسته برمی گشتیم، و آن دوچرخه سواری برخی از خاطرات مورد علاقه من است.
وقتی واقعاً خودم شروع به دویدن کردم، به سمت پیست جذب شدم و به سوی موجودی ناشناخته که مسابقات با مانع بود کشیده شدم. در سال دوم دبیرستان، من به عنوان یک رقیب تمام ایالتی پیشرفت کرده بودم و از مسیر سربالایی سریعی که همراه با یادگیری چیزهای جدید است، لذت می بردم.
وقتی پیشرفت کردم، اتفاق دیگری در مغزم افتاد. قبل از مسابقههای بزرگ، ساعتها را به اسکن برگههای حرارتی ورزشکارانی میگذراندم که با آنها مسابقه میدادم، سپس هر نام را جداگانه جستجو میکردم (با تشکر، athletic.net!) تا ببینم چه کسی سریعترین روابط عمومی را دارد، چه کسی از من بزرگتر است، چه کسی بزرگترین رقابت من بود هر زمان که یک روابط عمومی را سریعتر از خودم می دیدم، با اطمینان کامل می دانستم که او مرا شکست خواهد داد.
در زمان فارغ التحصیلی از دبیرستان، چهار عنوان دولتی کسب کرده بودم و ده ها کالج استخدام کرده بودند. اما من قبل از هر مسابقه به پدر و مادرم رو میکردم و به آنها میگفتم که خیلی خستهتر از آن هستم که بدوم، که بهتر است فقط به خانه برگردیم. زمان زیادی را صرف نگرانی در مورد رقابتم کردم که فراموش کردم زمانی از ورزشم لذت برده ام.
مرتبط: سلامت روان در ورزش تابو بود. این محققان در حال تغییر آن هستند
این احساس زمانی که به دانشگاه رسیدم و به دستور مربیانم به مسابقات مسافت میانی انتقال دادم ادامه داشت و دوی سرعت را پشت سر گذاشتم. دوباره، آن نرخ باورنکردنی از پیشرفت را پیدا کردم که همراه با یک رویداد جدید است: من PRهای ثابتی را بیش از 800 متر و مایل انجام دادم، رکورد مدرسه را به ثبت رساندم و عنوان کنفرانس را به دست آوردم. من به عنوان یک دانشجوی 18 ساله ناشناس به اوج رسیدم، به عنوان کسی که باید شکست بخورم شهرت پیدا کردم و احساس کردم چرخه در مغزم دوباره شروع شد.
هر زمان که رقبای را می دیدم که مسافت پیموده شده بیشتر یا زمان های تمرینی سریع تری می دویدند – حتی اگر آن رقبا هم تیمی های خودم بودند یا افرادی که هرگز در مسابقات من را شکست ندادند – ساعات کاری که برای تمرین خودم گذاشتم ضعیف و بی ارزش به نظر می رسید. با نزدیک شدن به مسیر حرفه ای من، قبل از اینکه اسلحه منفجر شود، خود را از دست دادن تسلیم می کردم.
اشتراک گذاری و سلامت روان را اجرا کنید
خوشبختانه، دویدن در تریل تفاوت زیادی با دو و میدانی دارد، و دور شدن از پیست یکی از بهترین کارهایی بود که می توانستم برای شادی کلی، پذیرش خود و سلامت روانم انجام دهم. به آرامی صداهایی را در ذهنم که به من میگفتند به اندازه کافی سریع نمیدویم جدا میکنم و با نشانههای بدنم هماهنگ میشوم، و لذت کامل را از کاوش در فضاهای وحشی با دوستان جدید میبینم، چیزهایی که همه ما خیلی دوستشان داریم. این جامعه
وارد Strava شوید.
من دقیقا یک روز قبل از حذف از Strava استفاده کردم. من از دیگر پلتفرمهای رسانههای اجتماعی استفاده میکنم و از آن لذت میبرم، اما آمار و پیشرفت اجراهایم را با هر کسی که میخواهد من را دنبال کند به اشتراک میگذارم؟ این احساس عمیقاً شخصی و صمیمی تر از پست کردن عکسی از سگم در برف در اینستاگرام بود (و همچنین قطعاً کمتر زیباتر).
یکدفعه، من هم احساس کردم خیلی زیاد….دیده شدم. آیا دوستانم مرا به خاطر ضربان قلبم قضاوت می کنند و من را از تناسب خارج می دانند؟ آیا دویدن در همان مسیر با سرعت کمتری نسبت به همسایه همسایهام باعث شد که من ارزش کمتری برای به اشتراک گذاشتن تجربه دویدن خود داشته باشم؟ آیا مردم مسافت پیموده شده کمتر من را از هم جدا می کردند و از خود می پرسیدند که چرا فکر می کنم می توانم در آن جا باشم؟ خزنده آشنای سندروم فریبنده را احساس کردم و میدانستم که اگر اجازه بدهم، این برنامه به یک سوراخ خرگوش ناسالم تبدیل میشود که در آن به خود اجازه میدهم به جای تلاش برای بهبود و لذت بردن از تمرین خودم، توسط همه دوندگان اطرافم مرعوب شوم.
از Strava خارج شوید.
فوراً متوجه شدم که اگر در جوانی با چنین مواجههای مواجه میشدم، در سنین پایینتر دچار مشکلات روانی میشدم و این فشار را خیلی زودتر در زندگیام حس میکردم. گزارش آموزشی کاغذی من ناگهان به طرز خندهداری غیرقابل لمس به نظر میرسید، اما ذاتاً بیخطر به نظر میرسید، جایی که میتوانم آموزش خود را به ارزش اسمی آن در امنیت ذهن خودم بررسی کنم و ارزیابی دیگران را نادیده بگیرم.
آپولو اوهنو، اسکیتباز سرعت المپیک، نقل قولی دارد که میگوید: «پیگیری المپیک واقعاً سه تا چهار سال آمادهسازی المپیک را میطلبد». در کتابش، صفر تاسفاو در مورد تماشاگران المپیک می نویسد که چقدر از نمایش های باورنکردنی در بازی ها شگفت زده شده اند. اما اوهنو خاطرنشان میکند که همان تماشاگران سالها نظم و تمرین روزانه را که این اجراها را ممکن میسازد، نمیبینند.
با اجرای برنامه های اشتراک گذاری، هر اینچ از آن آماده سازی نمایش داده می شود. اگر به مسئولیتپذیری بیشتر مخاطبان نیاز دارید یا عاشق تعقیب نامهای Local Legend هستید، مزایای عمدهای دارد (باور کنید، متوجه شدم.) اما مردم واقعاً در مورد دویدن و تمرینات من چه فکری میکردند؟ متوجه شدم که نمیخواهم بدانم و از دویدن بیشتر لذت میبرم، در حالی که نمیدانم.
اعتبارسنجی داخلی بدون فشار خارجی
«موفقیت» در مسیرهای دویدن در قالب بردها و زمانهای سریع برای من به راحتی (یا اصلاً) مانند پیست به دست نیامده است، و میبینم که از آن لذت میبرم. آیا اشکالی ندارد که از دویدن به خاطر دویدن لذت ببرم، از تمرینات قدرتی به خاطر احساسی که در من ایجاد می کند لذت ببرم، بدون اینکه مدام به خودم یادآوری کنم که یک نفر یا بسیاری از افراد، سریعتر و قوی تر از چیزی هستند که من می توانم امیدوار باشم؟
اگر چنین موفقیتی هرگز به دست نیاید، با آن مشکلی ندارم، زیرا کاری که انجام دادهام و تجربیاتی که دویدن در مسیر به ارمغان میآورد را بیاعتبار نمیکند، که ماندگارتر از هر سکوی پایانی است.
مطالب مرتبط: چگونه عادات سالمتری بسازیم
من را اشتباه نگیرید، ستایش – در هر شکل یا شکلی – احساس خوبی داشته باشید! به اشتراک گذاشتن دویدن بخش بزرگی از این است که چرا بسیاری از ما این کار را انجام می دهیم. اما قرار دادن نکات جزئی هر تمرین به من این احساس را داد که به جای خودم برای دیگران می دویدم. بدون مخاطب دیجیتال، میدانم که اگر روز تعطیلی داشته باشم، میتوانم از دویدن بگذرم، یک استراحت پیادهروی داشته باشم یا پانزده دقیقه به رنگین کمان نگاه کنم. و من میتوانم زمانی که مایلها را به معنای واقعی کلمه به اشتراک میگذارم، بیشتر حضور داشته باشم، از هر مرحله با یک دوست یا گروه لذت ببرم، بدون اینکه نگران باشم که بقیه دنیا درباره آمار من چه فکری میکنند. از بین بردن آن نقطه اضطراب بیرونی و دادن اجازه به خودم برای دویدن مسیرها با شرایط خودم، به من یادآوری می کند که چرا بیش از بیست سال پیش آن دوچرخه سواری با پدرم را دوست داشتم.
و اگر من موفق شدم دنباله رو پیدا کنم؟ می خواهم همه را غافلگیر کند جز من. من نسخه خودم از بازده المپیک اوهنو را میخواهم: سالها تمرکز روی خودم و لذت بردن از روندم برای آنچه هست. سپس در روز مسابقه، مغز من با مقایسه مداوم من با دوندگان دیگر، همه چیز را خراب نخواهد کرد. درعوض، میتوانم هر لحظهاش را صادقانه و بیرحمانه به حمایت از رقبای خود بگذرانم و اجازه بدهم که تجلیل شود.
ریگان کولر دستیار ویرایشگر تریل رانر است. او در کوههای راکی شمالی مونتانا زندگی میکند و پس از کالج بهعنوان یک ورزشکار در مسافتهای میانی به مسیرها آمد. او یک ویرایشگر کپی است و خواننده هر چیزی است.