EBRPD Ohlone 50K را به دلیل چند قطره باران لغو می کند اعتبار عکس ژان پومیر |
تولدم رو کنسل کردند؟؟؟
“آن حرامزاده ها امسال تولد من را لغو کردند؟” با ناباوری می پرسم “باورم نمی شود که آن لعنتی ها تولد من را لغو کردند.” البته منظور من از “حرامزاده ها” هیئت مدیره است منطقه پارک منطقه ای شرق خلیج (EBRPD). و نه، آنها خود تولد واقعی من را لغو نکردند. اینطور نیست که آنها فرمان یا اعلامیه ای صادر کنند مبنی بر اینکه همه تولدهایی که در 19 می امسال یا نزدیک به آن رخ می دهد باطل و باطل می شوند.
نه، آن کفار کار بسیار بدتر و موذیانه ای انجام دادند. به دلایلی که هنوز من را گیج میکند، این گروه از جوکیهای روی میز تصمیم گرفتند Ohlone 50K را لغو کنند – مسابقهای که هر ماه می در روز تولد من یا نزدیک به آن برگزار میشود و یکی از مسابقات مورد علاقه من در سال است. و فقط دو روز قبلش کنسل کردند چون… صبر کن… چون یه کم بارون اومده؟ کالیفرنیا در وسط یک خشکسالی است.
اما ظاهراً این سیاستمداران بیش از حد غیرت نگران بودند که مبادا مردم خیس شوند. یا ممکن است کفش ها گل آلود شوند؟ من هنوز دقیقاً نمی فهمم آنها دقیقاً به چه چیزی فکر می کردند.
![]() |
در همین حال، Silver State 50 در برف و گل درآمد دارد! اعتبار عکس JenelleP @JPChronicles |
فکر می کنم یک اشتباه وحشتناک مرتکب شده ام (قسمت اول)
به هر حال، من آنجا بودم، چندین ساعت و چند لیتر آبجو بعد، نسبتاً مست و عصبانی بودم. و بعد من یک نقشه کشیدم. از همسرم امی پرسیدم: «چه میشود اگر…» جان پل را پیش مادرت پیاده میکنیم و سوار ماشین میشویم و شروع میکنیم به رانندگی از شمال به سمت رنو؟ اگر الان برویم، ممکن است بتوانیم ظرف 5 ساعت به آنجا برسیم. ، زمان زیادی برای چند ساعت خواب قبل از شروع Silver State 50K در صبح وجود دارد!”
من قبلا هرگز Silver State را اداره نمی کردم. من هرگز حتی به اجرای آن فکر نمی کردم، همانطور که همیشه یک روز قبل از Ohlone می افتد. اما جهنم مست بودم و من در اینترنت بودم و اعتبارم را در دست داشتم. چند دقیقه بعد من و امی هر دو ثبت نام کردیم! فکر کردیم چه اشتباهی می تواند پیش بیاید؟ چطور ممکن است این پایان خوبی نداشته باشد؟
چند ساعت بعد در میان کوه های پرپیچ و خم سیرا نوادا، در تاریکی شب، وسط یک کولاک برفی، رانندگی می کردم. من نمی توانم علائم جاده را بخوانم زیرا آنها با برف سفید چسبنده پوشیده شده اند. زمزمه می کنم: “لعنتی. فکر می کنم اشتباه فاحشی مرتکب شده ام.” خوشبختانه امی روی صندلی مسافر خوابیده است و کاملاً غافل از این واقعیت است که ما به آرامی از کوه در حال حرکت در آب هستیم.
[Spoiler alert: We didn’t slide off the mountain and explode in a spectacular fireball]. نه، اگرچه ممکن بود ترجیح داده شود، اما در عوض در ساعت 1:30 بامداد در یک کازینو پر از دود در رنو دیدیم که باید 4 ساعت دیگر از خواب بیدار شویم. لعنتی، من فکر می کنم ما یک اشتباه وحشتناک مرتکب شدیم.
فکر می کنم یک اشتباه وحشتناک مرتکب شده ام (قسمت دوم)
احتمالاً باید به جزئیات کوچک اما مهم دیگری اشاره کنم. من در زمان مسابقه کمی زیر آب و هوا بودم و با نوعی عفونت ویروسی وحشتناک مبارزه می کردم. فکر می کنم ترکیبی از آنفولانزای خوکی، آنفولانزای پرندگان، ابولا، سارس و سل بود. هر وقت در مسیر شروع به سرفه کردن می کردم، والدین بچه هایشان را می گرفتند و برای پناه گرفتن در بلوط سمی فرو می رفتند.
همانطور که روی خط شروع ایستادم، لزوماً هیچ آرزویی برای برنده شدن در مسابقه نداشتم. من و امی روز قبل یک تمرین آزمایشی سخت انجام داده بودیم (من قصد داشتم شنبه یک روز استراحت کنم و با یک تاپر یک روزه به اوهلون بروم). و سپس این طاعون بوبونیک بود که من با آن درگیر بودم. با این حال، من فکر میکردم که باید بتوانم 10 مورد برتر را بدون دویدن سخت یا بالا بردن ضربان قلبم بشکنم.
“لعنتی، فکر میکنم اشتباه وحشتناکی مرتکب شده ام. ما فقط در ارتفاع 5000 فوتی بودیم، ارتفاع در این نقطه با یک صعود طولانی تا 8000 فوت، جلوتر از ما بود و من دیگر نفسم بند آمده بود. عجیب است… زیرا من هر شب در یک چادر ارتفاع هیپوکسیکو در ارتفاع 11000 فوتی می خوابم. و من در سال گذشته در ارتفاع بیش از 14000 پا از قله هندیز در هاردوک بالا رفتم. به طوری که این واقعیت که من فقط در ارتفاع 5000 فوتی نفسم می زند، قطعاً من را نگران کرده بود.
تصمیم گرفتم برای مدتی این کار را آسان کنم و در کنار جیسون رید، دونده همکار در منطقه خلیج، به ریتمی خوب رسیدم. اسطوره فوق دونده نیز به ما پیوست نیکی کیمبال (قهرمان 3 بار ایالت های غربی، مسابقات قهرمانی ملی 50 مایل ایالات متحده در جاده/پیمایش، قهرمان ماراتن Des Sable 2014، و غیره، و غیره، و غیره) و زن محلی برجسته روکسان وودهاوس (برنده Zion 100 Mile 2015، 2014) برنده تاهو ریم تریل 100 مایل و غیره).
ما چهار نفری کم کم از کوه بالا رفتیم و به قله یخ زده برف رسیدیم که ظاهر بسیار باحالی داشت. در کل خیلی باحال بود به این فکر کردم که کت سبک وزن را از بسته ام بیرون بیاورم. اما به دو دلیل تصمیم به مخالفت گرفتم: 1) به نظر دردسر زیادی می آمد و فکر می کردم/امیدوارم با پایین آمدن به ارتفاعات پایین تر دوباره گرم شود، و مهمتر از آن، 2) نمی خواستم شبیه یک آدمک به نظر بیایم. روبروی نیکی کیمبال
من و نیکی سرانجام در یک فرود طولانی از جیسون و روکسان دور شدیم و متوجه شدیم که با هم دویم و چند مایلی گپ زدیم. ما چند داستان عالی به اشتراک گذاشتیم. ما در مورد سگ های خود، گذشته و حال صحبت کردیم (سگ من هفته ها قبل از دنیا رفته بود). به نیکی گفتم که من و همسرم امی چقدر از پروژه سینمایی او لذت برده ایم. یافتن کشش، مستند تلاش نیکی FKT (سریعترین زمان شناخت) در مسیر طولانی 273 مایلی ورمونت. کارها خوب پیش می رفت. فکر کردم این خیلی بد نیست…
گودال گل ناامیدی! گودال گل شادی؟
در حالی که سعی کردم راهم را از میان گِل چسبناک عمیقی طی کنم، فریاد زدم: “این وحشتناک است.” هر بار که پایم را بلند میکردم، چندین پوند گل سنگین از آن بیرون میآمد که انگار کفشهای سیمانی پوشیده بودم، مرا سنگین میکرد. نیکی که حالا چند اینچ بلندتر از یک دقیقه پیش به نظر میرسید و به لطف گلی که در ته کفشهای هوکای او قرار داشت، به شوخی گفت که تجربه چندانی در دویدن با کفشهای پاشنه بلند نداشت.
نکته آخر بسیار مهم است. اینجاست که از نظر ذهنی از مسابقه منصرف شدم. و اینجاست که نیکی حرکت خود را انجام داد، من را رها کرد و یک فشار قوی شروع کرد که باعث میشد او چندین دونده دیگر را در 10 مایل گذشته بگیرد. نیکی یازدهم شد، در حالی که من به رتبه پانزدهم سقوط کردم. نیکی آگاهانه تصمیم گرفت که از مکش گودال گلی استقبال کند و اجازه دهد به او انرژی بدهد. ناخودآگاه تصمیم گرفتم که برای خودم متاسف باشم و تسلیم شوم.
حدس میزنم این همان چیزی است که آنها به آن «لحظه قابل آموزش» میگویند. نکته مهم برای من این است که، در حالی که برخی چیزها خارج از کنترل شما هستند (مانند آب و هوا و/یا شرایط دوره)، شما بر نحوه پاسخگویی خود کنترل دارید. می توانید افسرده شوید و تسلیم شوید. یا می توانید شرایط را بپذیرید، آنها را در آغوش بگیرید و از آنها برای ایجاد انگیزه در خود استفاده کنید.
![]() |
امی برتون زن مقام سوم اعتبار عکس بیگ جانی برتون |
زمان برای گرفتن یک همبرگر و یک آبجو است!
در حالی که لزوماً از عملکردم در سیلور استیت راضی نبودم، خوشحال بودم که سرنوشت (یعنی ناتوانی کامل هیئت مدیره منطقه پارک منطقه ای ایست بی) این فرصت را به من داد تا در این مسابقه شرکت کنم. اگر قبلاً Silver State را اجرا نکردهاید، حتماً آن را امتحان کنید. آنها هر دو گزینه 50K و 50 Mile دارند. و این یک مسابقه واقعا سرگرم کننده، آرام و سبک مدرسه قدیمی است. برای اطلاعات بیشتر این مقاله را بررسی کنید، “میراث دولت نقره ای 50/50“توسط جان ترنت، کارگردان مسابقه. خواندنی عالی است!
همچنین، قدردانی از برندگان مردان و زنان 50K: هم تیمی Quicksilver Running Club، Stephen Wassather برای مردان، و خود اسطوره، Nikki Kimbal برای زنان. همچنین، یک فریاد به همسرم امی برتون که زن سوم و بیست و دوم در مجموع، تنها 10 دقیقه از زنان مقام دوم روکسان وودهاوس به پایان رسید. شایان ذکر است که هر سه سکوی بانوان دونده استادی در 40 و 50 سالگی هستند. آفرین خانم ها!
در اینجا یک لینک به نتایج رسمی. و در اینجا اطلاعات Strava من از جمله نقشه دوره و مشخصات ارتفاع.
و در آخر، باربیکیو بعد از مسابقه در Silver State را نباید از دست داد. آنها سوپ دارند (بسیاری از آنها). آنها همبرگر و هات داگ دارند. آنها “تاکوهای مزخرفی” دارند که ظاهراً بسیار خوشمزه هستند. افشای کامل، من از جانب احتیاط اشتباه کردم و خودداری کردم. اگر شما یکی از آن واکوهای گیاهخوار/وگان/میوهخوار هستید، احتمالاً آنها حتی مقداری مواد برگ سبز دارند. و حتی افرادی را دارند که در اطراف راه میروند و میلههای بستنی Twix را پخش میکنند! یام
تنها چیزی که آنها ندارند آبجو است (WTF، می دانم!) بنابراین BYOB را به یاد داشته باشید! من حتما انجام دادم 🙂