امیدوارم ازمایش دارو نگیرن
همانطور که در خط شروع مسابقه ایستادم – بی حوصله، سرگیجه و عرق کرده بودم – بلافاصله از مصرف آن داروها در همان صبح زود پشیمان شدم. نه، داروهای افزایش دهنده عملکردی که از پشت جیب پیراهن لنس آرمسترانگ هنگام سوار شدن از روی چاله بیرون می ریزند. و نه، حتی نه هی-اون-ابر-شبیه-گربه-سواری-روی-تک شاخ نوع تفریحی از مواد مخدر که من “به طور تصادفی”، بسیار مکرر، در کالج مصرف کردم. نه، من در مورد نوعی داروی هاردکور صحبت می کنم که شما را روی الاغتان می گذارد… درامامین با طعم انگور برای بچه ها.
چرا چند ساعت قبل از مسابقه بزرگی که میپرسید، عمداً مشتی قرص بیماری حرکت کودکان را بخورم؟ غیر از این که من طعم انگور را خیلی دوست دارم. سوال منصفانه خوب، این مربوط به زمانی است که من پس از مریض شدن در اتوبوس کوهستانی پرپیچ و خم به ساحل استینسون، یک لقمه از استفراغ خودم را قورت دادم. اساساً دلیلی وجود دارد که من خلبان جنگنده جت نیستم. یا یک کاپیتان دزد دریایی در دریای آزاد. یا چرا حتی الان به عنوان یک بزرگسال هنوز اجازه سوار شدن به چرخ و فلک را ندارم.
بنابراین، با دانستن این که حتی از کودکان خردسال و زنان باردار بیشتر مستعد بیماری حرکت هستم، از اتوبوس سواری صبحگاهی از پارکینگ در ساحل Waddell Creek به سمت جاده کوهستانی پرپیچوخم تا شروع مسابقه در بلوار Skyline میترسیدم. به جای اینکه بیمار شوم، تصمیم گرفتم برای پسرم چند قرص درامامین کودکان را که در ماشینم نگه میدارم بخورم.
اما بدون اینکه در بزرگسالی به چه تعداد قرص برای کودکان نیاز دارم، تمام جعبه را خوردم. که باید آن را انجام دهد، درست است؟ برچسب هشدار درباره “خواب آلودگی احتمالی” هشدار داده بود. باید می گفت: “ها. موفق باشی که چشمانت را باز نگه داری.”
قرار بود سفر با اتوبوس حدود یک ساعت و نیم طول بکشد، اما من فقط چند ثانیه اول را به یاد دارم. و بعد وقتی شلوارم دور مچ پام بود، گیج و گیج از خواب بیدار شدم. چطور از اتوبوس پیاده شدم و وارد پورت او پاتی شدم؟ چند وقت بود اینجا بودم آیا قبلاً از حمام استفاده کرده بودم و آیا (امیدوارم) یادم رفته بود که پاک کنم؟ و بعد دوباره برای کی میدونه دوباره خوابیدم.
![]() |
مناظر زیبا از بالای کوه عکس از توماس نوبرت |
خاموش و در حال دویدن… خیلی سریع
در نهایت، پس از چرت بداههام، به خط استارت رسیدم و به دوستانم و هم تیمیهای Quicksilver Running Club – که برخی در حال دویدن در ماراتن و برخی دیگر در حال انجام 50K بودند سلام کردم. . چهره های آشنا گنجانده شده است اندی بلک، جیل کول، لورن کرانل، ویل گوتارد، کیت لوبلینر، جف پیس، جیمی اسلاتون، زک استین کمپو احتمالاً چند نفر دیگر را که دارم فراموش می کنم. من حتی فرصتی پیدا کردم که با “افسانه فوق دونده استرالیایی” آشنا شوم. مارتی هک، که سال گذشته تاهو 200 را با او اجرا کردم.
مسابقه شروع شد و همه بلافاصله با پرواز در مسیر حرکت کردند. یکی از چیزهای دشوار در مورد این مسابقه این است که هر دو ماراتن و 50K به طور همزمان شروع می شوند و اساساً یک مسیر را می گذرانند (به جز اینکه دوندگان 50K قبل از پیوستن مجدد به ماراتن یک حلقه اضافی 5 مایلی را در میانه مسابقه انجام می دهند. دوره). بنابراین تشخیص اینکه آیا یک دونده جلوتر از شما در مسابقه شما حضور دارد یا خیر، همیشه آسان نیست. همچنین، بهعنوان یک دونده 50 هزار نفری، به راحتی میتوانید با سرعت کمی سریعتر ماراتن بیرون بروید.
بنابراین من آنجا بودم، پشت مارتی قرار گرفتم و 7 دقیقه مایل را برای اولین 10 کیلومتر طی کردم. [Note: I would later regret this]. در نقطهای به این نتیجه رسیدم که سرعت احتمالاً برای من کمی تهاجمی است و کمی آن را به عقب برگرداندم. با این وجود، من هنوز نسبتاً خوب حرکت میکردم و به چند دونده دیگر رسیدم که سریعتر از من بیرون رفته بودند، از جمله پدیده سراشیبی. اندی بلک که به نظر میرسید برای تلاشهای اولیهاش هزینه میکرد، زیرا در حال پیادهروی با قدرت در اولین بخش سربالایی ملایم بود.
اندی و چند مایل بعدی کمی جهش کردند تا اینکه در مایل 13 به پیچ رسیدیم، جایی که اندی و دیگر دوندگان ماراتن میتوانستند مستقیم جلو بروند، در حالی که من و سایر دوندگان 50 هزار نفر مجبور بودیم به راست بپیچیم و در یک مسیر طاقتفرسا داغ و تپهای 5 مایلی بدویم. حلقه من می خواهم از این شکایت کنم که این حلقه چقدر مکیده است و چقدر از آن را مجبور به پیاده روی به جای دویدن کردم. اما فکر میکنم ممکن است چند دونده دیگر را در طول آن حلقه گیر بیاورم، بنابراین شاید باید سپاسگزار باشم.
![]() |
تمرین ژست جسد من… برای هر موردی عکس از توماس نوبرت |
پیاده روی و بازی در رودخانه
بعد از اینکه حلقه پنج مایلی داغ و تپه ای را تمام کردم، داوطلب ایستگاه امداد چیزی در مورد گرمتر شدن آن و فاصله هشت مایلی تا ایستگاه امداد بعدی اشاره کرد. باید بیشتر توجه می کردم. باید وحشت زده می شدم و می پرسیدم آیا کسی بطری آب دومی دارد که بتوانم قرض بگیرم. کاری که من نباید انجام می دادم این بود که هر چه سریعتر از پایگاه امداد خارج شوم و سعی کنم مرد بعدی را که جلوتر از من است تعقیب کنم. اما البته این کاری است که من انجام دادم.
چندین مایل بعد، در حالی که کاملاً از آب خارج شده بودم و در تلاش بودم که حتی آب دهانم را قورت دهم، زیرا دهانم بسیار خشک شده بود، شروع به نگاه کردن به استخرهای راکد آب شور سبز کردم. من حتی چند فانتزی از نوع مکس دیوانه داشتم در مورد اینکه یک دونده دیگر را بگیرم و سپس آنها را برای آبشان بدل کنم. اما متأسفانه هر دونده دیگری که به آنها رسیدم نیز بی آب بود. سرانجام به رودخانه ای رسیدم که در آنجا پریدم و مانند سگ با زبانم شروع به آب انداختن کردم.
به هر دلیلی، هرگز به ذهنم خطور نکرد که بطری خالی خود را دوباره در رودخانه پر کنم. بنابراین، همه چیز برای چند مایل بعدی خوب پیش رفت. چند دونده دیگر را گرفتم و از کنار آنها گذشتم که بیشتر آنها همبازی من را دوست دارند توماس اندرسون زک استین کمپ در حال دویدن ماراتن بودند اما بعد دوباره شروع به تشنگی و گرمازدگی کردم و با نداشتن آب برای نوشیدن، سرعتم کند شد.
می دانستم که احتمالاً تنها 2 یا 3 مایل بیشتر از مسابقه باقی مانده است، اما مطمئن نبودم که آیا پایگاه امداد دیگری قبل از پایان وجود خواهد داشت یا خیر. بالاخره دیدم قطره ای از آب از دامنه تپه پایین می آید و از لوله فلزی زهکشی بیرون می ریزد. از میان بوتههای شاه توت (که با بررسی دقیقتر به طرز مشکوکی شبیه بلوط سمی به نظر میرسید) پایین رفتم و بطریام را از لوله چشمه طبیعی (زهکشی فاضلاب؟) پر کردم.
دویست یاردی بعد به گوشه ای پیچیدم و یک پایگاه امداد را دیدم. بنابراین من آب مشکوک به شرب را روی سرم ریختم و با مقداری آب احتمالاً تمیز دوباره پر کردم (اگرچه چه کسی می داند، شاید آنها آن را از همان لوله گرفته اند). متأسفانه کم آبی از قبل شروع شده بود و من عذاب می کشیدم. درست در همین نقطه بود که دوباره توسط دونده دیگری رد شدم، استوارت الیس، که من حدود یک مایل قبل از آن رد شده بودم.
من نمی دانستم در این مرحله در چه مکانی هستم، اما احتمالاً جایی بین چهارم و ششم فرض می کردم. هر چند صادقانه بگویم برایم مهم نبود. من خیلی عقب تر از زمان پایان گل A و B به ترتیب 3:59:59 و 4:15:00 بودم. در این مرحله من علاقهای به کشتن خودم نداشتم تا کسی را برای رتبهی چهارم یا پنجم یا هر چیز دیگری تعقیب کنم. بنابراین من آن را دویدم و در 4:33:32 از خط عبور کردم و در مجموع در جایگاه ششم قرار گرفتم. زندگی کن تا یه روز دیگه بجنگی
![]() |
دونده ماراتن Hongjing Du عکس از توماس نوبرت |
چند آبجو بعد
بعد از مسابقه، با همکار استرالیایی ام، مارتی هک، که نیم ساعت جلوتر از من در جایگاه سوم قرار گرفت و کمتر از یک دقیقه با دونده دوم فاصله داشت، به پایان رسید. رایان وودهاوس. حدس میزنم، مثل خودم، مارتی هم در آن چند کیلومتر آخر دود میکرد. با اتمام حدود 10 دقیقه جلوتر از رایان و مارتی، برنده 50K مردان بود. اریک سورنسون، که تنها دونده بود که امروز 4 ساعت استراحت کرد.
مسابقه 50K زنان برنده شد جنی یامن که با زمان 4:47:28 در مجموع هشتم شد. مقام دوم به رالین بندال از استرالیا که در مجموع نهم شد — و با “جوجه زدن” شوهرش مدعی لاف زدن خانواده شد. گاوین بندال که در مجموع کمی بعد در جایگاه قابل احترام نوزدهم قرار گرفت. من بعد از مسابقه با مارتی، رالین و گاوین همنشین شدم و خوشحال بودم که آنها را با چند IPA سواحل غربی آشنا کردم.
حدس میزنم برخی از مردم به جای 50K مسابقه دوی ماراتن کوتاهتر و بیشتر را نیز انجام دادند. اما از آنجایی که آن حرامزادهها سختترین بخش دوره را رد کردند (حلقه تپهای 5 مایلی از عذاب)، آنها هیچ عشقی از من دریافت نکردند. LOL.
اینجاست نتایج رسمی 50K، و اینجاست داده های Strava من، که بدیهی است که کاملاً دقیق نیست، مگر اینکه شما باور داشته باشید که من می توانم چند مایل 3:00 دقیقه در وسط یک 50K پرتاب کنم.