برای کسانی که فرصتی برای خواندن در مورد نگرانی های من در مورد گم شدن در جنگل پیدا نکردند، اما برای انجام یک مسابقه جهت یابی در شب ثبت نام کردند، ممکن است بخواهید به عقب برگردید و قسمت اول: تلاش یک دونده دنباله دار در مسیریابی را بخوانید. مسابقه دهید تا کاملاً گیج نشوید. وقتی صحبت از سردرگمی شد، قبل از اینکه اریک، ناظر ناوبری و جهت یابی من به پارک بیاید و در جایی که همدیگر را ملاقات کردیم برای کارپول سوار شود، به او گفتم که در پارکینگ “درست” هستم. نه، من در واقع از جهتی که از آنجا می آمد در سمت چپ او بودم (و به اندازه کافی به خانه او رفته بودم تا این را بدانم). من و اریک هر دو قهقهه زدیم، اما در پس ذهنم احساس می کردم که این مقدمه ای برای اتفاقات آینده است.
در سفر به پارک لینکلن در سیاتل غربی، اریک یک نقشه جهتیابی از پارک به من داد تا با معنای نمادها و رنگهای نقشه آشنا شوم. نقشه های جهت یابی یک اثر هنری است: زیبا، دقیق و برای یک تازه کار ترسناک هستند. خوشبختانه، من قبلاً به پارک لینکلن رفته بودم، بنابراین توانستم برخی از ویژگی ها و مکان های نشان داده شده روی نقشه را تجسم کنم. لینکلن پارک همچنین محل مسابقات قهرمانی کراس کانتری در سطح متوسطه بود که در آن مسابقه دختران را رهبری میکردم و گروه جلو را به اشتباه انتخاب کردم. همه ما مجبور شدیم از یک تپه به عقب برگردیم، و – نیازی به گفتن نیست – من برنده نشدم. بهترین خاطره از پارک لینکلن نیست، اما حداقل می دانم استخر آب نمک کجاست.
وقتی به پارک رسیدیم، من را برای دوره های مقدماتی و متوسط ثبت نام کردیم. “پس قبلاً هرگز این کار را انجام نداده اید و یک دوره شبانه می گذرانید؟” واکنش اکثر مردم بود به اریک نگاه می کردم و می گفتم: “بله، او مسئول این است!” خوشبختانه زمان کافی برای من و اریک داشتیم تا بتوانیم یک دوره تمرینی غیررسمی را انجام دهیم. او چهار مکان را روی نقشه دور زد تا من به ترتیب از آن بازدید کنم و سپس به من نشان داد که چگونه نقشه را به بهترین شکل نگه دارم و چگونه از قطب نما برای جهت دادن به نقشه و خودم استفاده کنم. “خوب، برای رسیدن به اولین ایست بازرسی، چه ویژگی های کلیدی را برای رسیدن به آنجا رد خواهید کرد؟” به نقشه زیبا، دقیق و پیچیده نگاه کردم و یخ زدم. “خب، صبر کن، منظورت چیست؟” اریک با صبر و حوصله اشاره کرد که مسیرهای اصلی برای رسیدن به اولین نشانگر وجود دارد و این نزدیکی جاده Fauntleroy، جاده اصلی هم مرز با پارک است. ما شروع کردیم به پیاده روی در آن سمت و وقتی به جاده رسیدیم نمی دانستم چه کار کنم. او به دیوار سنگی کنار ما اشاره کرد و سپس روی نقشه اشاره کرد که این همان ویژگی است که او دایره کرده بود. بعد، درختی در انتهای جنوبی یک پارکینگ. به راحتی در امتداد جاده به سمت شمال رفتم و درختی را که او دور او دور زده بود پیدا کردم. آره! خوب، مکان بعدی گوشه ای از حصار بود، که معلوم شد پشت زمین بیسبال است که می توانستم از درخت ببینم. آخرین نشانگر گوشه یک ساختمان بود. من خودم و نقشه را در جهت موقعیت مکانی خود قرار دادم و به سمت جایی که شروع کرده بودیم، برگشتم و گوشه حمام های سر راه را پیدا کردم. خوب، این خیلی بد نبود!
وقتی به جدول ثبت نام برگشتیم، از دیدن جردن ماکی-ریچاردز، دونده تریل که هرگز مسابقه ناوبری انجام نداده بود، خوشحال شدم. در حالی که من معتقدم جردن وقتی میگوید از خواندن نقشه بد است، میدانم که این دختر هیچ ترسی ندارد. او یک ورزشکار همه جانبه بدس است که در پایان فوریه اولین زن (و در مجموع ششمین زن) در جزیره Orcas 100 miler در پایان فوریه بود. با این حال، مانند اریک، او یکی از متواضع ترین افرادی است که تا به حال ملاقات کرده اید. بنابراین من این طرح را طراحی کردم که می توانم دوره مبتدی را با جردن انجام دهم در حالی که اریک دوره پیشرفته را انجام می دهد. سپس من و اریک توانستیم دوره متوسط را با هم انجام دهیم و به او نشان دهم که می دانم چه کار می کنم. کامل!
شرکت کنندگان می توانستند دوره های خود را در فواصل دو دقیقه ای بین ساعت 7:00 تا 8:30 بعد از ظهر شروع کنند و زمان مسابقه آنها تفاوت بین مهرهای زمان شروع و پایان است که روی چوب پانچ الکترونیکی آنها ثبت شده است. در حالی که 20 دقیقه مانده به شروع دوره، تصمیم گرفتیم در ماشین هایمان منتظر بمانیم زیرا بیرون به طرز وحشتناکی سرد بود! به اریک در مورد برنامهام گفتم، و او قبول کرد که خوب به نظر میرسد، زیرا احتمالاً برای من و جردن به همان اندازه زمان لازم است که دوره مبتدی را انجام دهیم، زمانی که او دوره پیشرفته را انجام دهد. من و اریک کمی بعد از ساعت 7:00 به منطقه شروع رسیدیم و وقتی اریک در صف شروع شد، من به دنبال جردن گشتم. من نتوانستم او را پیدا کنم، بنابراین من در اطراف منتظر ماندم و در جو. با این حال، بعد از حدود پنج دقیقه، تصمیم گرفتم به سمت ماشین برگردم، زیرا هوا خیلی سرد بود که نمی توانستم در اطراف بایستم. به جردن پیامکی فرستادم که به او اطلاع داد که آماده هستم. با این حال، پس از حدود 10 دقیقه، متوجه شدم که شاید جردن از قبل شروع کرده است. این موضوع زمانی تایید شد که من یک پیامک دیگر برای او فرستادم و چند دقیقه بعد برگشتم “هی! انجام شده! خیلی جالب! به خانه رفتیم تا فردا برای اسکی چمدان ببندیم – ممنون! دیگه تموم کرده بود؟! به همین سرعت؟ آیا می توانم یک دوره را به این سرعت انجام دهم؟ اگر کاری که جردن در کمتر از نیم ساعت انجام داد یک ساعت یا بیشتر طول بکشد چه می شود؟ او از من پرسید دوره متوسط چگونه است و ما متوجه اشتباه خود شدیم. به او گفتم هنوز شروع نکرده ام و منتظر اریک هستم. حدود 15 دقیقه بعد، اریک دوره خود را به پایان رساند. خیلی بیشتر از چیزی که او پیش بینی می کرد طول کشید (و این که با سرماخوردگی بدی می جنگید کمکی نکرد) اما این برای حال فعلی من خوب نبود. من 50 دقیقه از زمان باز شدن دوره فرصت داشتم تا وارد ذهنم شوم و اجازه بدهم سرد شوم. زمانی که اریک آماده شد تا با من به بیرون برود، من در فضای خوبی نبودم، اما اکنون دیگر راه برگشتی وجود نداشت.
ما به سمت منطقه شروع حرکت کردیم و من چوب بوکس الکترونیکی خود را در جعبه قرار دادم که حافظه را در آماده شدن برای شروع پاک کرد. نقشه ام را به من دادند که دایره های بنفش رنگ را برای هفت کنترل نشان می داد (“کنترل” اصطلاحی است که برای مکان هایی که باید پیدا می کردم استفاده می شود)، سپس جعبه شروع را مشت کردم و روی ساعت قرار گرفتم. سعی کردم تکنیکی را که اریک قبلاً به من نشان داده بود، تمرین کنم، اما قبلاً گیج شده بودم. اریک به من کمک کرد تا به جایی که هستم هدایت شوم و از من خواست تا ویژگیهایی را در طول مسیر شناسایی کنم که میتوانند به اولین کنترلم برسم. بعد از چیزی که برای همیشه به نظر می رسید اما در واقع کمی کمتر از 5 دقیقه بود، اولین کنترلم را پیدا کردم (که شماره سریال 101 بود.) چوب الکترونیکی خود را در خواننده چسباندم تا زمانم را ضبط کنم، سپس برای یافتن دومی حرکت کردیم. کنترل. بدنم را به سمتی که فکر می کردم چرخاندم و در کمال تعجب درست می گفتم. به مسیر اصلی برگشتیم، و وقتی آن مسیر با مسیر دیگری تلاقی کرد، من به سمت چپ خود کنار درختی نگاه کردم، و پرچم نارنجی و سفید نشانگر یک جعبه پانچ به شماره 102 بود. من کاملاً به یاد دارم که این یک نقطه عطف مثبت بود. چون برای پیدا کردنش نیازی به راهنمایی اریک نداشتم. بدنم را به سمت کنترل بعدی چرخاندم و رفتیم.
23:18 زمان اتمام من برای یافتن هفت کنترل بود، نه بیشتر از یک ساعت که تصور می کردم. درست است، اریک با من بود و در طول مسیر به من نکات و راهنمایی هایی داد. اما این به من اعتماد به نفس و انگیزه داد تا دوره متوسط را امتحان کنم. ما به سختی به موقع به پایان رسیدیم تا برای دومین دوره خود حرکت کنیم، و حدود ساعت 8:30، برای یافتن 10 کنترل حرکت کردیم. من و اریک به نوبت کنترلها را پیدا کردیم، که در نهایت از آن لذت بردم. من باید اریک را در عنصر خود ببینم و نکاتی را در مورد نحوه انجام کارها دریافت کنم. وقتی نوبت من بود که یک کنترل پیدا کنم، به جایی که میروم اعتماد بیشتری داشتم، بنابراین در واقع بین کنترلها دویدیم! اینجاست که من در عنصر خود احساس کردم. به نظر من دویدن در شب در مسیرها هیجان انگیز است. وقتی می دانستم به کجا می روم، حتی بهتر. اریک به من اجازه داد به دنبال کنترلهای 4، 5، 6 و 7 بگردم که خودم آنها را پیدا کردم. او 1-3 و 8-10 را گرفت که برخی از آنها در امتداد مسیرهای کوچکی در میان مناطق سبز قرار داشتند که افسانه نقشه آن را به عنوان “جنگل: دشوار برای دویدن / مبارزه” شناسایی می کند. با این حال، وقتی به جایی که باید باشیم نزدیک شدیم، اریک به من اجازه داد کنترل را پیدا کنم. با عزم راسخ، در گل و لای شکار میکردم و تا زمانی که آنها را پیدا میکردم، میچرخیدم و به جرأت میتوانم بگویم که از انجام این کار لذت میبردم.
ما دوره متوسط را در مدت کمی تمام کردیم نیم ساعت. در حالی که بدون اریک در تلاش دوم خیلی طول می کشید، می دانستم که برخی از این دوره را به تنهایی انجام داده ام. برای کسی که قبلاً اعتماد به نفس نداشت که به شما بگوید شمال کدام سمت است، این یک پیروزی در کتاب من است.
نتیجه: من قطعا یک مسابقه ناوبری دیگر انجام خواهم داد. هیجان تلاش برای یافتن پست های بازرسی در یک بازه زمانی خاص فقط با استفاده از نقشه و قطب نما خوشحال کننده است. فقط باید اریک را متقاعد کنم که کنترلهای مسابقات Nav Races ما باید شکلاتی در انتظار رقبا باشد.
آیا می خواهید مسابقات ناوبری را امتحان کنید؟ وارسی مسابقه Mergeo Navبرای لیستی از رویدادهای آینده. اگر هنوز مطمئن نیستید یا می خواهید اطلاعات بیشتری کسب کنید، یک مورد وجود خواهد داشت کلینیک ناوبری رایگان برای مبتدیان در 22 مارس در فروشگاه Seven Hills Running!